ارشــــــــــــــان پیشـیارشــــــــــــــان پیشـی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

پرنس پیشی،پسر پائیزی

این روزها 30/11/91

فندقم سلام... چطوری فسقل خان؟ اومدم برات از این روزهامون بگم... حوصله داری مامانی؟ قربون پسر با حوصلم برم ! پس شروع کن ب خوندن ک زیاد حرف دارم برات... 1.این روزا موقع خواب یکسره آواز میخونی! من ک شروع میکنم ب لالایی خوندن تو هم میخونی تا اینکه من دیگه ساکت میشم و فقط خودت میخونی تا بخوابی! 2.این روزا عاشق دست خوردنی. مدام دستت تو دهنته ! گاهی وقتا انقدر دستت رو میبری تو دهنت ک عُق میزنی! 3.این روزا عین توپ قلقلی شدی... از این ور خونه قل میخوری میری اونور... ی جاهایی گیر میکنی و گریه ات در میاد ! کلی خنده دار شدی! تازه ی چیز باحال دیگه اینکه در حالت دمر ک هستی هی دنده عقب میری......
3 اسفند 1391

ارشان، باباش، عموش

سلام گوگولوی من خـــــــــــــــــــــــــــــــــــوبی؟ عشق من اومدم با ی سری عکس باحال چند روز پیش عموجون، عمو مجتبی اومده بود خونمون! تو هم ک تا میبینیش کلی ذوق میکنی! انقدر دوســـــــــــــــــش داری! اول چندتا عکس ببین از خودت و باباعلی ک وقتی بابایی داشت با لب تاپ کار میکرد کلی دست وپازدی ک بری بغلش... بعدش مثل آقاها پیشش نشستی و با موس بازی کردی! و راستی مامانی این موس مال خودته! موس قبلی لب تاپه ک خراب شده و شستمش میدم باهاش بازی کنی... اگر این نبود ک نمیذاری ما با موس اصلی کار کنیم. یکسره میخوای بگیریش! ✿ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
3 اسفند 1391

مدلهای خوابیدن شوکولی

  عزیز دلم ... جیگملم ... نفسم ... عشقم ... این روزا خیلی باحال میخوابی. همش کج و کوله میشی... ی شب ک بیدار شدم دیدم نیستی... سکته کردم، یهو دیدم زیر پاهامونی! ی سری عکس از مدلهای خوابیدنت تو ٣ ماه اخیر دارم: ببیــــــــــــــــــــــــــــــــــــن     حالت دستو داری؟ قربون نوکت برم ماهی کوچولوی من .40000000000 مامانی ی اتفاق باحال... این عدد بالا رو خودت نوشتی... تو بغلم داشتی با لبتاپ ور میرفتی یهو این دکمه هارو زدی و من دلم نیومد پاکش کنم قربون پسر تا...
30 بهمن 1391

واکسن و چکاپ4ماهگی...

سلـــــــــــــــــــــــــــــــــــام ی مامان داغون اومده برات از روز واکسن 4ماهگیت تعریف کنه! وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای ارشان چی بگم از این واکسن زدنها ... چی بگم از این قطره استامینوفن؟ صبح بیدار شدی و کلی برام حرف زدی شاد بودی و من داشتم دق میکردم ک الان همه خنده هات تموم میشه! آماده شدیم و منتظر موندیم تا باباعلی بیاد و بریم مرکز بهداشت... رفتیم و نوبتمون شد و بردمت تو... چشمت روز بد نبینه مادر ... خانمه ک اونجا بود عین وحشیا باهات رفتار کرد... اعصابم خورد خورد شد از دستش... کلی غرغر کردو حالمو بهم زد ک بچه 4 ماهه چرا وزنش بالاس!؟! اصلا من دوست دارم بچم تپل باشه! ب اونا چ ربطی داره؟ بعدشم ...
27 بهمن 1391

ما از مسافرت برگشتیم...

سلام نفســـــــــــــــــــــم! خوبی مامانی؟ با خاطرات قشنگ مسافرت اومدم! جیگر مامان 20 / بهمن / 91 بود ک شب قبلش خونه بابارضا مونده بودیم... صبحش باباعلی اومد دنبالمون و اومدیم خونه! باباجون 4روز تعطیل بود... برنامه مسافرت داشتیم ولی اصلا نمیدونستیم کجا باید بریم! خاله الهه بهمون گفته بود بریم اصفهان پیششون ولی ما نمیدونستیم چقدر تو راه میمونیم و با وجود تو برامون سخت میشه یا نه! بخاطر همینم تصمیم گرفتیم سفر ب اصفهان رو بذاریم واسه بعد واول بریم شمال هم ی سری ب مامان شیرین اینا بزنیم هم از اون طرف بریم آستارا! اینم شوکولی مامان ک بیشتر راهو خواب بود! بعدشم ک بیدار شدی کلی با هم بازی کردیم و...
27 بهمن 1391

چهار ماه با حباب کوچولو...

سلام شیرینی زندگی من دردونه من چهار ماهگیت مبارک چهار ماه از زمینی شدنت گذشت و ما لحظه ب لحظه بیشتر عاشقت میشیم گلم ماهگرد چهارمت رو خونه بابارضا گرفتیم... ی جشن کوچولوی 6 نفره... یک دقیقه آروم نبودی و همش میخواستی شمع ها رو بگیری خیلی خوش گذشت هر ماه برات شعر تولد مینوشتم اما الان وقت ندارم عزیزم هم اینکه کلی از مطالب مونده و عقبم هم خیلی وقته ب دوستات سر نزدم و هم اینکه داری بیدار میــــــــــــــــــــشـــــــــــــــــــــــــــــی... قربونت برم ک وقتی برات تولدت مبارک میخوندیم ت...
24 بهمن 1391

ابتکارات بابای مهربون، DJ ARSHAN

سلام فندق تپلی من... جوجوی مامان خوبه؟ گوگولی ببین باباعلی چقدر دوستت داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بخاطرت چ کارا ک نمیکنه... رفته بودم حموم و تو پیش باباعلی موندی و صداتون ک تو حموم میومد کلی با هم بازی کردید و شاد بودید. وقتی اومدم بیرون با این صحنه مواجه شدم: آویز تختت رو آورده و از جای لوستر برات آویزون کرده تو پذیرایی! راست میگه خب بابایی، تو ک هیچ وقت تو اتاقت نمیری. پس بهتره ک پذیرایی رو برات تزئین کنیم. تو هم با چشمای تیله ایت عاشق این کار باباجونت شدی و کلی از این ک آویز تختت اومده بیرون از اتاق ذوق میکنی! DJ ARSHAN محمد ارشان: طبق قرارمون با محمد رهام منم رفتم و دوره ء DJ رو ...
24 بهمن 1391

اسباب کشی...

سلام بر مرد کوچک  خانه ما! خوبی نفسم؟ قربونت برم که الان رو پام خوابیدی و بعضی وقتا ی لبخند بی اراده برام میزنی که پر از عشق میشم.... شیرینم بالاخره مامان شراره اسباب کشی کرد... خیلی سخت بود واقعا! ولی خوب بعد از این همه سال ی تنوعی میشه دیگه! روز 14/بهمن/91 روز اسباب کشی بود و تو کلی کیف کردی! همه کسایی ک دوستشون داشتی دور و برت بودن و یکسره بغل این و اون میچرخیدی ! همه خسته شدن! بابارضا، باباعلی، مامان شراره، دایی جون...... البته تو هم خیلی کمک کردیا! وقتی ک همه خسته بودن میرفتی بغلشونو کلی بهشون نیرو میدادی! ب قول مامان شراره ک میگفت تو دوپینگشونی! مثل اینجا ک به بابارضای خسته انرژی میدادی! ی ...
17 بهمن 1391

موفقیتی دیگر از مامی

سلام ب دوستای گلم... اومدم بگم آلبوم دوستای محمد ارشان با عکسای خوشگل از پارمین ، آرسن، یاسان و آرشا آپ شد. با تشکر از افسانه جون مامی پارمین، فرناز جون خاله آرسن، الهه جون مامی یاسان و شقایق جون مامای آرشا! و حالا سلام ب پسمل ناناز خودم چطوری شیرین عسل؟ ی موفقیت دیگه از مامانت! برای بار دوم خودم بردمت حموم! دیروز دیدم عرق کردی و کلافه ای... باید میرفتی حموم ولی مامان شراره ک هم راهش بهمون یکم دور شده و هم هنوز کاراش تموم نشده! دوباره دل رو ب دریا زدم و رفتیم حموم... هر دعایی ک بلد بودم و خوندم تا حمومت کردم و اومدیم بیرون... سخت نبود، دیگه بزرگ شدی و سر نمیخوری! کلی هم برام خندیدی! فکر کنم از این ب ...
17 بهمن 1391

ماجرای ارشان گوگولی و دندونگیرش!

سلام عروسک مامان، سلام آبنبات مامان، سلام شیرین عسلم، سلــــــــــــــــــام زندگی من! خوبی عمرم؟ مامانی ب نظر تو من از چه کلمه ای استفاده کنم که ذره ای از علاقه ام رو ب تو نشون بده؟ فکر کنم همچین کلمه ای ب وجود نیومده ک بتونه عشق ی مادر و نسبت ب فرزندش نشون بده! گل نازم اومدم برات از جریان دندونگیرت بگم... دقیقا از وقتی تونستی چیزهارو با دستت بگیری میخوای بندازیشون تو دهنت... مثل جغجغه ها یا پتو! و من فکر کردم ممکنه اسباب بازیهات ی گوشه تیز داشته باشن و اذیتت کنن... و همین موضوع دلیلی شد ک ب اتاق متروکه شده ات ی سری بزنیم و دندونگیرت از اتاق متروکه شدت در اومد! خیلی دوستش داری و باهاش انواع و اقسام...
12 بهمن 1391